ادبیات پارسی

سیمین بهبهانی ، شعرهای سیمین بهبهانی ، اشعار سیمین بهبهانی ، آثار سیمین بهبهانی ، نوشته های سیمین به ای آن که گاه گاه ز من یاد می‌کنی پیوسته شادزی که دلی شاد می‌کنی گفتی: «برو!» ولیک نگفتی کجا رود این

ای آن که گاه گاه ز من یاد می‌کنی - سیمین بهبهانی

ای آن که گاه گاه ز من یاد می‌کنی - سیمین بهبهانی

 

ای آن که گاه گاه ز من یاد می‌کنی

پیوسته شادزی که دلی شاد می‌کنی

 

گفتی: «برو!» ولیک نگفتی کجا رود

این مرغ پر شکسته که آزاد می‌کنی

 

پنهان مساز راز غم خویش در سکوت

باری، در آن نگاه، چو فریاد می‌کنی

 

ای سیل اشک من! ز چه بنیاد می‌کنی؟

ای درد عشق او! ز چه بیداد می‌کنی؟

 

نازک‌تر از خیال منی، ای نگاه! لیک

با سینه کار دشنه پولاد می‌کنی

 

نقشت ز لوح خاطر سیمین نمی‌رود

ای آن که گاه گاه ز من یاد می‌کنی

 

 

+ نوشته شده در   15 مهر 1399ساعت 5:13  توسط جمشید عزیزی